بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
تاريخ : شنبه 8 مهر 1398برچسب:, | 15:30 | نویسنده : علی ص



اینجا روستای من است . روستای توست . روستای پدران و مادرانمان .جایی که وقتی قدم در خاکش می گذاری ، نگاه آشنای مردمی را می بینی که پر از سوال است که این آشنایی دیرین است یا غریبه ایست . که چرا اینقدر دیر به دیدنمان آمدی ، چقدر دلتنگتان بودیم ، نکند فراموشتان شده ایم .

 اینجا سکوتش معرکه است. وقتی می خوابی گویی هزار سال خوابیده ای اینجا هوایش جان می دهد برای نفس کشیدن همین و بس . اینجا خاکش بوی مهر می دهد بوی گرما ، بوی خاک . این روستای نسبتا کویری در دل گرما باز هم گرمایش دل نشین است و اینجا نانش بوی زندگی می دهد . دلم می خواهد هنوز بچه بودم و کنار پدرم شبها در حیاط خانه یمان می خوابیدم و ستاره های نورانی و شبهای سیاهش را می دیدم . آخه می دونی اینجا شبها و آسمانش خیلی زیباست سیاه سیاه و پر از ستاره . شبی آرام و در سکوت . صدای واق واق سگ ها و گاه گاهی قورباغه ای که می پرد و می خواند .بدون صدای ماشین و هم همه ی مردم . اینجا شب ها همه می خوابند ، همه آرامند و روز ها کمتر صدای ماشین می شنوی ، اما تا دلت بخواهد صدای موتور است و جوانانی که می روند و می آیند . حیفت نمی آید از اینجا بروی به شهری که پر است از دود و صدا و بیرنگی . بیرنگی اش نمی ارزد به زیبایی هزار چراغ و مغازه و هم همه . چرا دلت را به کار نمی دهی ، اینجا به کار تو نیاز دارد.

 

 

 



صفحه قبل 1 صفحه بعد
href= href=div class=TopSid2div class=TopPost2/a Fall Hafez10a href=/i¢